روز مولانا و پیشنهادی برای 2017
نویسنده : علیرضاحیدری/
همین اول نوشته تاکید کنم که نگاه من به مصادره بزرگان علم و ادب متعصبانه نیست و معتقدم این از افتخارات ماست که آدم هایی از حوزه زبان فارسی سربرآورده اندکه امروز دیگران برای مصادره آن ها سر و دست می شکنند . جای سربلندی دارد که یکی مثل مولانا در اقلیم تاریخی خراسان بزرگ بالیده است وامروز نام او درجهان یادآورتاریخ ادبیات و اندیشه ایران بزرگ و فرهنگ شرقی است. اما نکته اینجاست وقتی برخی از این کشورهای عربی که به قول نویسنده ای به اندازه چنارهای خیابان ولی عصر تهران هم تاریخ ندارند، بوعلی و خواجه نصیر و ابوریحان بیرونی را صرفا به این دلیل که آثارشان را به عربی نوشته اند ( که ضرورت آن روزگار بود و زبان علم آن دوران) به نام خود سند می زنند و ترکیه مولانا را به صرف اینکه در قونیه آرمیده است بی آنکه یک بیت آذری داشته باشد، شاعر ترکیه ای به جهان معرفی می کند و 10 سال پیش (2007) سالی را به نام او در جهان ثبت کرد، مشهد خیلی سزاوارتر است که 10سال پس از سال جهانی مولانا این افتخار جهان اسلام را در سالی که فرصت پایتختی جهان اسلام به مشهد داده شده است به جهان اسلام معرفی کند و از حیثیت خراسانی و فارسی زبانی او دفاع کند . در واقع امروز مشهد که بزرگترین شهردر اقلیم خراسان بزرگ است ،باید آن تاریخ ادبی و علمی و هنری خراسان بزرگ را هم نمایندگی کند و فرصت هایی را برای معرفی مفاخر به جهان بیابد. معرفی مفاخر برنامه می خواهد. دیگران اگر مصادره می کنند، به شعار و سخنرانی بسنده نمی کنند . همایش و جشنواره می گذارند، اسکناس چاپ می کنند، در گوشه و کنار کشور جای ها و مکان هایی به نامشان ثبت می کنند، فیلم و سریال و تئاترمی سازند، سمفونی تولید می کنند، برخی کالاها و تولیدات استراتژیک علمی و نظامی و خدماتی را به نامشان می نهند، جایزه های جهانی طرح ریزی می کنند ودر یک کلام سرمایه گذاری می کنند تا نام هر یک از این مفاخر بارها دیده و شنیده شود. و امروز که روز بزرگداشت مولاناست و پیش بینی می شود مردم در نمای شهری هیچ پرده و بنر و نشانی از اینکه 8 مهر روز مولاناست در مشهد نخواهند دید! می توانیم تلنگری ایجاد کنیم که دست کم برای 2017 جایی هم برای مفاخر خراسان بزرگ و به ویژه مولانا دیده شود و پایتختی جهان اسلام را فرصتی بدانیم تا جهان اسلام از نزدیک دستش به گنجینه های علمی و ادبی و هنری این سرزمین فرهنگی که همه برآمده از فرهنگ دینی واسلامی اند برسد و تابلویی از گذشته فکری و فرهنگ اسلامی خود را در برابر جهان عرضه کنیم. مولانا که افتخاردو کشور ایران وافغانستان است و فخرکشورهای فارسی زبان، شایسته تر آن است که در مشهد پررنگ تر دیده شود واو که به تعبیر مقام معظم رهبری مثنوی اش« گنجینه معارف الهی » است و یا به تعبیر دیگری معظم له می فرمایند: «شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک قدری دوردست بداند؛ مثنوی؛ مثنوی؛ که خودش می گوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.»، آیا سزاوار نیست نگاه جهان اسلام را به سمتی بچرخانیم که باورکند این گنجینه معارف الهی از این بوم و بر برخاسته است؟ آیا شایسته نیست برای 8 مهر 1396 فکری اساسی بکنیم تا برنامه ای درخور و شأن فرهنگ و ادب و تاریخ ایران اسلامی و شخص مولانای مانا داشته باشیم؟ چنان که پیشتر نیز نوشته ام، توس را می توانیم عرصه ای در نظر بگیریم برای معرفی این شخصیت ها و از هم اکنون برنامه هایی درکنار دیگر برنامه هایمان پیش چشم داشته باشیم. باورکنیم هویت ایرانی و اسلامی ما یک هویت یکپارچه است که با تقویت همه این پایه های هویتی، استواری و شکوه فرهنگ اسلامی و ایرانی را رقم می زنیم. روزنامه خراسان 11/7/95